- با اصل
- ریشه دار اصیل اصل دار با اصالت با خانواده نجیب شریف مقابل بی اصل
معنی با اصل - جستجوی لغت در جدول جو
- با اصل
- اصل دار، شریف، اصیل، نجیب، آزاده نژاد، اصل دار، اصل پاک، استخوٰان دار، پاک سرشت، نژاده، پاک فطرت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی ریشه
فرو مایه بد گوهر
بی ریشه بی بن ابن
آنچه فایده دهد آنچه محصول دهد نتیجه بخش مقابل بی حاصل
سود رسان سودمند
Principled
принципиальный
prinzipientreu
принциповий
zasadniczy
com princípios
principiale
con principios
de principes
principieel
หลักการ
berprinsip
مبدئيٌّ
सिद्धांतयुक्त
עקרוני
prensipli
na kanuni
নীতিগত
اصولی
با ریشه، با نژاد، تبارمند
اص اساسا
بی فاصله بلا فاصله: (فرزند بلافصل) (فرزند مستقم وی) جانشین بلافصل (جانشین بدون واسطه)
بد ذاتی، پست سرشتی
بیفایده، بی نفع
پاکنژاد، پاک گوهر پاک گوهر پاک بن آنکه گوهری پاک دارد پاک گوهر پاک نژاد